?سفره هفت سین در یک نگاه?
انداختن سفره هفت سین یکی از سنتهای زیبای ایرانیان در آستانه سال نو است . از این رو به طور مختصر به معنی هرکدام از اجزای این سفره سنتی وزیبا اشاره داریم .
? سبزه : نشان تولد ورویش دوباره جهان خلقت .
? سمنو : زندگی خوش وشیرین در سال جدید .
? سیب : نشان سلامت وزیبایی .
? سنجد : نماد عشق وزیبایی .
? سیر : دارای خواص دارویی ونقش آن در سلامت
? سماق : نماد رنگ خورشید و پیروزی آن بر شیطان شب .
? سکه : نشان مال وثروت .
? تخم مرغ : باروری و تولد زندگی .
? ماهی قرمز : نماد زندگی .
? شمع : نو روروشنایی وشادی .
? گل : زیبایی وطراوت .
? آیینه : انعکاس اعتقادات دینی ومذهبی اجداد وپیشینیان.
سلام ، در روزگاری که بهار ، دامن دامن گلهای عشق وزندگی را بر بسیط خاک ، پهن کرده و هر نفس که فرو می دهیم مفرح ذات است ونشاط آور جان ، باید که قدر بدانیم این ایام فرخنده را ، چرا که چرخ گردون هیچ عهدی نبسته که به آن وفادار بماند. هیچ معلوم نیست این دم که فرو دهم برآرم یا نه ؟ اما با بهار باید زندگی کرد و با نگاه بهاری به آسمان و زمین وکوه ودریا نگریست . اولین آموخته ما از بهار ، زیباییست .
برای اینکه زندگی با طراوتی داشته باشیم باید به دنبال چیزهای ساده بود . حرف های نو وبدیع را یاد بگیریم و در زندگی بکار ببندیم که یاد گیری چیزهای تازه باعث خلاقیت است و وقتی خلاقیت تولید شد ، نو آوری هم بوجود می آید و بهار زمان خلاقیت ونوآوری است .
بسیاری از ما اینگونه تصور می کنیم که ستاره شانس واقبال ما در آسمانهاست . این که جای ستاره ها همیشه در آسمانهاست هیچ جای شکی نیست اما یادمان باشد ، ستاره شانس در آسمانها نیست . بلکه روی زمین و به دنبال انسانهای پر تلاش و با اراده است .
بهار فصل تغییر ودگرگونی هاست . ما باید همیشه به دنبال شادی بگردیم چرا که غمها چه بخواهیم چه نخواهیم خودشان به سراغ ما می آیندو مارا پیدا خواند کرد .
زندگی شوق رسیدن به همان فردایی است که نخواهد آمد .
تو نه در دیروزی ونه در فردایی
ظرف امروز پر از بو.دن توست .
زندگی کوتاهتر از آن است که به خصومت بگذرد و قلب ها گرامی تر از آنکه بشکنند . فردا طلوع خواهد کرد حتی اگر ما نباشیم .
غنچه از خواب پرید و گلی تازه به دنیا آمد خار خندید وبه گل گفت سلام
و جوابی نشنید خار رنجید ولی هیچ نگفت
ساعتی چند گذشت گل چه زیبا شده بود دست بی رحمی آمد نزدیک
گل سراسیمه زوحشت افسرد لیک آن خار در آن دست خلید و گل از مرگ رهید
صبح فردا که رسید خار با شبنمی از خواب پرید
گل صمیمانه به او گفت سلام .